۱۳۹۶ خرداد ۱۹, جمعه

شبکه مدافعین : اسلام و حقوق فراموش شده ی بهاییان



اسلام و حقوق فراموش شده‌ی بهاییان
محروم کردن بهاییان از ابتدایی ترین حقوق شهروندی، از قبیل حق تحصیل، حق اشتغال مناسب، حق استخدام دولتی، حق سکونت و غیره، نمونه‌های بارزی از ستم‌ها و اجحاف‌های آشکار به پیروان بهاییت است. بدون تردید، در اکثر جوامع اسلامی، رفتاری که با بهاییان می‌شود، رفتاری اجحاف گرانه و غیر اخلاقی و غیرانسانی است. حتی می‌توان گامی به جلو رفت و رفتار با آنان را “غیر اسلامی دانست.

رفتار تبعیض آمیز با آنان از جنبه‌های گوناگونی در تعارض با تعالیم اسلامی و بر خلاف آموزش‌های اسلامی است. در ذیل، نامشروع بودن این رفتار را از دو منظر بررسی می‌کنیم: از جهت نقض “حقوق شهروندی بهاییان” و از جهت نقض “وظیفه‌ی حاکمیت اسلامی در برابر دگراندیشان.
الف- خلاف شرع بودن نقض حقوق شهروندی
در امت اسلامی، بسان سایر امم و گروه‌های فکری عقیدتی، ممکن است به هر دلیلی یک گروه از افرادی که با یکدیگر هم عقیده و هم مرام هستند، با هم پیمان‌هایی ببندند و به اعضای خویش امتیازات متقابلی بدهند و به آن‌هایی که خارج از این امت قرار دارند، امتیازی ندهند. این پیمان، در درون یک گروه هم پیمان، ممکن است در برخی شرایط، پیمانی عادی تلقی شود، و افراد امت، شبیه اعضای یک کلوپ، چنین حقی را داشته باشند. در این صورت، این  پیمان، یک پیمان درونی میان افراد یک امت است.
به همین دلیل، امتیازات درون آئینی که به برخی از پیروان یک آئین داده می شود، امری طبیعی محسوب می‌شود. در قرآن تصریح شده است که “گرامی‌ترین‌ شما ‌در‌ پیشگاه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ تقواترین‌ شماست. این امتیازات درون مذهبی، تا جایی که به عنوان یک امتیاز درون آئینی محسوب شود، محل اشکال نیست، بلکه به دلیل جنبه‌های تشویق گرایانه‌ی اخلاقی آن، امری شایسته محسوب می‌شود.
با برپایی حکومت اسلامی در ایران، مبانی و تعاریف و تقسیم‌بندى‌هاى رایج فقهی و کلامی، در مورد مسلمان و غیر مسلمان، به همین شکل، وارد حقوق عمومی و حقوق اساسی شد. مفهوم “شهروندی”، به مفهوم “عضویت در امت اسلامی” کاهش پیدا کرد. در نتیجه، فقط اعضای امت اسلامی، شهروندان اصلی جامعه‌ی اسلامی تلقی شدند. نامسلمانان و دگراندیشان، با توجه به تقسیم‌بندى‌هاى عقیدتی رایج در علم فقه و علم کلام، در چارچوب سایر گروه‌ها قرار گرفتند و به عنوان شهروندانی درجه دو و یا سه تلقی شدند.
آن تقسیم‌بندى‌هاى رایج فقهی و کلامی، توانایی همسان سازی با مفاهیم مدرن شهروندی را نداشت. زیرا در بین شهروندان یک کشور و ارتباط آنان با حاکمیت کشور، یک رابطه‌ی شهروندی برقرار است، در این رابطه‌ی شهروندی، همه‌ی شهروندان از حقوق و مزایای یکسانی برخوردار هستند، بنابراین نمی‌توان در بین شهروندان یک کشور، قائل به تفاوت و تبعیض شد.
نقض حقوق شهروندان، عملی خلاف شرع تلقی می‌شود؛ زیرا رابطه‌ی شهروندان و حاکمیت در چارچوب یک رابطه‌ی متقابل و یک عقد و قرارداد طرفینی است. شهروندان اگر مقدرات کشور را به دست حاکمان می‌سپارند و از قوانین و مقررات مربوطه پیروی می‌کنند، در برابر، انتظار دارند که حاکمیت نیز، حقوق متقابل شهروندی آنان را به رسمیت بشناسد. هنگامی که پای حقوق شهروندی به میان می‌آید، نمی‌توان شهروندان را بر مبنای عقاید و باورهای مذهبی تقسیم کرد و به برخی از آنان امتیازات ویژه‌ای داد و یا بر برخی دیگر، محرومیت‌هایی را تحمیل کرد.
آیت‌الله حسینعلی منتظری در پاسخ به پرسشی در مورد بهایی‌ها، بر حق شهروندی آنان تکیه کرده، و آنان را شهروندی بسان سایر شهروندان تلقی می‌کند: “فرقه‌ی بهاییت چون دارای کتاب آسمانی هم‌چون یهود، مسیحیان و زرتشتیان نیستند در قانون اساسی جزو اقلیت‌های مذهبی شمرده نشده‌اند، ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند حق آب و گل دارند و از حقوق شهروندی برخوردار می‌باشند؛ هم‌چنین باید از رافت اسلامی که مورد تاکید قرآن و اولیاء دین است، بهره‌مند باشند.
ب- نقض وظیفه‌ی حاکمیت اسلامی در برابر دگراندیشان
در اولین گام‌های آموزش رفتار با دگراندیشان، خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد که در پاسخ تکذیب کنندگان رسالتش، سخن از رحمت فراگیر گوید: “اگر تو را تکذیب کردند، پس بگو پروردگارتان صاحب رحمتی فراگیر است مجازات او از مجرمان ردّ شدنی نیست.
آیه‌ی فوق، ناظر بر رفتار مومنان با نامومنان است. در این رفتار با تصریح به رحمت فراگیر الهی، راه رحمت برای دگراندیشان نیز باز گذاشته می‌شود تا در ضمیر ناخودآگاه جامعه، رحمت الهی به عنوان یک اصل قرار داده شود. بر مبنای این آیه، رحمت خداوند فقط برای دینداران نیست، بلکه توصیف او به رحمانیت، در برابر معاندان نیز هم‌چنان پابرجاست.
سپس، در آیاتی دیگر، هنگام بیان دستورالعمل رفتار اجتماعی مسلمانان با دگراندیشان، باز به این رحمت تصریح شده است؛ از جمله در آیه‌ی هشتم از سوره‌ی ممتحنه، دستورالعمل رفتار با کسانی بیان شده است که با مسلمانان در حالت جنگ نبوده و مسلمانان را از دیارشان بیرون نمی‌کنند. قرآن دستور می‌دهد که در مورد این گروه از غیر مومنان که با شما در حالت جنگ نیستند، رفتاری عادلانه داشته باشید: “خدا شما را از کسانى که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‌اند، باز نمى‌دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‌دارد.
حاکمیت اسلامی، موظف است که با شهروندان خویش شیوه‌ی رحمت و رافت و مدارا پیشه بگیرد. حضرت علی به عنوان حاکم جامعه‌ی اسلامی، در عهدنامه‌ی خویش به فرماندارش مالک اشتر نخعی، هنگامی که وی را به سوی فرمانداری مصر اعزام می‌کند، دستورالعمل‌هایی را برای تنظیم روابط میان حاکم و رعیت بیان می‌کند. علی ضمن توصیه کردن مالک به خوش رفتاری با شهروندان، به وی توضیح می‌دهد که: “مهربانى و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیت هم‌چون حیوان درنده مباش که شکار و خوردن آنان را غنیمت شمارى؛ که همانا رعیت بر دو گروهند: یا برادر دینى توانَد، یا انسان‌هایى مانند تو.
چنان‌چه ملاحظه می‌شود در این نامه، امام به مالک توضیح می‌دهد که انسان‌ها بر دو گروهند: یا برادران دینی تو هستند، یا انسان‌های مانند تو. در مورد برادران دینی، آموزش‌های دینی، رفتار مومنانه و برادرانه‌ی دینداران با یکدیگر را در مدار “درون دینی” تبیین می‌کند و دینداران بر مبنای باور دینی خویش، بین خویش علقه‌های معنوی و پیوندهای اعتقادی را ایجاد می‌کنند. اما در مورد غیر مومنان، حضرت علی با تعبیر “همسان بودن در آفرینش”، به جنبه‌های کرامت ذاتی انسان اشاره می‌کند. آن جنبه‌های کرامت ذاتی انسان، خود علقه‌ها و پیوندهای مهمی است که با یادآوری شاخصه‌ی کرامت انسانی، انسان بایستی حرمت کرامت ذاتی همنوعان خویش را پاس بدارد.
آیت‌الله منتظری در استفتایی دیگر در مورد بهاییت، با اشاره به همین آیه، و با استناد به نامه‌ی فوق الذکر علی به مالک اشتر، تصریح می‌کند که “… به طور کلی افرادی که تابع هیچ یک از ادیان آسمانی نیستند نیز به حکم آیه‌ی شریفه… و فرمایش امیرالمومنین علیه‌السلام در نامه به مالک اشتر… باید حقوق انسانی آنان رعایت شود.
چکیده‌ی کلام، این که اجحاف و ستم به بهاییان و محروم کردن آنان از حقوق شهروندی، نه تنها هیچ مشروعیت دینی ندارد؛ بلکه با بدیهی‌ترین آموزش‌های اسلامی منافات دارد. بر مبنای این آموزش‌ها، نه تنها بایستی حقوق شهروندی آنان را بسان سایر شهروندان و بدون هیچ‌گونه تبعیضی رعایت کرد، بلکه به مقتضای دستور به رافت و رحمت با شهروندان، بایستی با آنان مدارا کرد، هرچند باورهای آنان مورد پذیرش حاکمیت و یا شهروندان مسلمان جامعه نباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر